یک کاسگی انحرافات جنسی جن ها با رذایل سیاسی اشراف اقتصادی-سیاسی
نویسنده: پویا جفاکش
مایستر از نویسندگان روس، در 18 فوریه ی 2023 مقاله ای در لایو جورنال منتشر کرد که عنوانش باعث حیرت من شد: «روسیه زادگاه خرما است!» از این که چطور ممکن است چنان کسی چنان عنوانی برای مقاله اش بزند چنان متحیر شدم که مقاله را خواندم. شرحش چنین بود:
«چند سال پیش، به یک فروشگاه عمده فروشی محلی رفتم و یک کیسه ی کیلویی خرما به قیمت 104 روبل خریدم. روی بسته نوشته بود: «تولید ایران». منطقی است که تولید ایران باشد چون خرما فقط در کشورهای گرم رشد میکند. 2سال گذشت. هفته ی گذشته دوباره به همان فروشگاه رفتم.و دوباره دقیقا همان کیسه خرما را به قیمت 107 روبل خریدم. بسته بندی و فونت روی بسته همانطور مانده و حتی محتوا هم اصلا تغییر نکرده است. با این حال، به جای ایران، روسیه به عنوان کشور سازنده درج شده است. میبینید؟ در روسیه هم شروع به تولید خرما کرده اند. حتما دلیلش گرم شدن کره ی زمین است.»
در پیوندهای مقاله نیز عنوان «کلاهبرداران» نوشته شده است. معلومم شد که آقای مایستر در عنوان بندی دارد پیشبینی میکند ناسیونالیست های روس که همه چیز دنیا را برخاسته از روسیه میدانند، میتوانند روزی همین بسته بندی را بهانه کنند و ادعا کنند خرما هم از روسیه ریشه گرفته است. علت طنز به کار رفته، بدبینی شدید مایستر به تاریخ روسیه است که آن را ساخت بنگاه های تاریخنویسی یا جعل تاریخ غربی میداند. مایستر معتقد است تاریخ دنیا بیشتر در اواخر قرن 19 تنظیم شده و تا اوایل آن قرن، تصویر تقریبا تمامی نقاط دنیا تفاوت چندانی با دوران ماقبل تاریخ نداشته است. او در این مسیر، بسیاری از خصوصیات نسبت داده شده به حکومت های باستانی و قرون وسطایی را انعکاسی اسطوره ای از سیستم سیاسی اروپایی در اوایل قرن 19 میداند که چون تصور میشود بنیاد شرقی دارد به حکومت های شرقی هم رنگ زده است بخصوص روم شرقی ترکیه که ریشه ی خاندان های یونانی-رومی اروپایی و روسی تلقی شده است. ازجمله در مقاله ای به نام «سلسله ی انجل ها در فرانسه ی قرن 19» که در تاریخ 4 ژانویه ی 2023 در لایو جورنال منتشر کرده، مینویسد که ما در تاریخ روم شرقی استانبول، سلسله ای به نام انجل ها داریم و باز در تاریخ فرانسه و انگلستان قرون وسطی هم با انجوین ها و انگل ها روبرو میشویم که عناوین انگلیس و انگلستان نیز از آن می آیند. وارثان تاج و تخت فرانسه عنوان دوک انگلوم را داشتند همچنین خاندان لوسینیان که حاکمان صلیبی اورشلیم بودند. اما نکته ی جالب این است که به عقیده ی مایستر، این آنجل ها یا فرشتگان به مفهوم از ما بهتران از فرانسه ی ناپلئون در اوایل قرن 19 فاصله ای ندارند. به گفته ی مایستر، ناپلئون فقط جنگ کردن بلد بود و مملکت او توسط یک شورای دولتی اداره میشد که تحت رهبری شخصی به نام کنت رنولت دو سنت ژان دو آنگلی اداره میشد. یعنی هنوز هم رهبر واقعی مملکت، یک آنجلوس یا انجوین بود که حتی تاریخ رسمی هم با خیال راحت از سانسور او صرف نظر کرده تا به جای ناپلئون دائما در جنگ، کارهای عمرانی بکند و راحت هم در هیاهوی ناپلئون گم شود. مایستر دراینجا اشاره میکند که "امپراطور" بودن ناپلئون تحت عنوان تحت اللفظی آن در لاتین (ایمپراتور) یعنی «فرمانده ی قوای مسلح» باید فهمیده شود یعنی ناپلئون فقط رئیس ارتش بوده و نه رئیس کشور. او در همین شرایط به عنوان رهبر فرانسه یعنی کشور فرانک ها قرار میگیرد و فرانک ها بانیان روم مقدسند که ناپلئون احیاگر آن است. بنابراین ما در اوایل قرن 19 هنوز در قلمرو روم پیزوری قرون وسطایی قرار داریم که روم باستان امپراطوران خدایی باستان، نسخه ی تخیل شده برای دوران اوج آن است.
حرف مایستر از جهاتی منطقی است. چون انجل که بعدا معنی فرشته یافته، در اصل به معنی جن است و کلمه ی "انگل" به معنی آفت و میکروب و کرم و مانند آن، به اصل آن نزدیک است. وقتی به رهبران آن روم پیزوری قرون وسطی، اطلاق جن میگردد یعنی این که سطح انتظار مردم آن زمان از "ابر انسان ها" خیلی نازل بوده است بخصوص وقتی با انتظارات مردم امروز مقایسه میشود. وقتی برای دوستانم داستان های تهوع آور جنسی و جنایی شاهان گذشته را تعریف میکنم، با چشمان گشاد شده مرا مینگرند چون باورشان نمیشود ممکن است چنین انسان هایی روی زمین باشند. مردم قدیم نیز با همین نگاه به داستان های دروغین یا پیاز داغ گرفته ی حماقت های جنسی اشراف یا داستان هایی که به عنوان سرگرمی گوش میدادند مینگریستند و به این نتیجه میرسیدند که اینها حتما انسان نیستند و جنند. یادمان باشد لغت satan یا شیطان که معادل جن است، به صورت satyr نیز تلفظ میشده و ساتیر که مثل اجنه ی معمول مسیحی، موجودی نیمه بز-نیمه انسان بوده، به شهوتپرستی افسارگسیخته و ناعقلانی معروف است. ساتیریازس اصطلاحی است که از روی اسم او وضع شده و به مردانی اطلاق میشده که نمیتوانند با یک زن بمانند و مدام با زنان دوست میشوند و به محض کام گرفتن از زن سوژه شده، او را رها میکنند و به سراغ زن دیگری میروند. آنها اینقدر در این که زن ها وظیفه دارند آنها را دوست داشته باشند مطمئنند که وقتی در جایی با زنی که نمیشناسند موقتا مواجه میشوند در فرصت مناسب، بدون رضایت زن، او را لمس میکنند. این افراد بیمارند ولی چون نمیخواهند این را قبول کنند میگویند که همه ی مردم مثل خودشانند و مردم را در پنهان کردن تصویر راستین خود «منافق» میخوانند و عمدا سعی میکنند دیگران را هم مثل خودشان کنند تا فقط خودشان بیمار به نظر نرسند (مثل آن روباه دم بریده ی داستان ازوپ که در بین روباه ها تبلیغ زیبایی بی دم بودن را میکرد). احتمالا زیگموند فروید و پیروانش را فرقه ی ساتیریازس ها تشکیل میدهند. میدانیم که فروید علاقه ی زیادی به بیرون کشیدن عقده های روانی از توی افسانه های یونانی-رومی داشت که از روم شرقی به اروپای رنسانس راه یافته بودند و این افسانه های جنسی، در قلمرو خدایانی روی میدادند که درست مثل اشراف اروپایی، جن تلقی میشدند یعنی المپی ها.
المپی ها به نظر میرسد بیشتر با نظم یهودی-مسیحی متاخر قابل پیوند بودند که علیه نظم پیشین تحت اداره ی تیتان ها طغیان کرده بودند. تیتان ها با نفیلیم یا نسل ابر انسان های باستانی به روایت یهودیت تطبیق میشدند که از آمیزش فرشتگان هبوط کرده با انسان های زمینی پدید آمده بودند. یکی از موتیف های رایج در افسانه های یونانی-رومی، آمیزش خدایان با انسان ها است و المپی ها به فراوانی این عمل را مرتکب میشوند چون المپی ها از نسل کرونوس تیتان هستند که شاه نظم پیشین بوده است. زئوس پسر کرونوس همان یهوه خدای یهودیان است و بقیه خانواده ی او یا همان بنی الوهیم (پسران خدا) در یهودیتند. کرونوس با ساتورن یا زحل تطبیق میشد که خدای روز سبت یا شنبه روز مقدس یهودیان است. در منابع یونانی-رومی معمولا یهودیان پرستندگان ساتورن توصیف میشوند. میدراش، تارقوم و جوزفوس بیان کرده اند که ده قبیله ی گم شده ی بنی اسرائیل، توسط آشوریان در محل رودی به نام سبت ساکن شده بودند که به حالت خمیده و کمینه کرده آنها را محاصره کرده بود. این رود، قطعا همان رود سامباسیون است که هرودت، در وصف چهار رود ریشه گرفته از ارتفاعات ترکیه آنها را نام میبرد. هرودت مدعی است که دو تا از این رودها سامباسیون نام گرفته اند درحالیکه آنها دو رود مختلفند و ظاهرا این حرف را برای توجیه محاصره شدن مردم توسط یک رود به کار برده است. دو رود دیگر، یکی دجله است و دیگری "گیندس" که سیروس (کورش) شاه پارس، آن را به 360 شعبه تقسیم کرد و از بین برد. به نظر میرسد هرودت، دارد چهار رود باغ عدن یهودی ها را توضیح میدهد تا منشا رحمت بهشی را به منطقه ی ترکیه برساند. در این مورد، منشا گرفتن رود سامباسیون از کوهستان سرزمینی به نام ماتینی به روایت هرودت جالب است. چون یک روایت این است که آشوری ها ده قبیله ی بنی اسرائیل را در سرزمین مادای ساکن کردند. این مادی با اصطلاح "ماندا" در «اومان ماندا» نیز مقایسه شده که نابودگران تمدن کلده و آشور شمرده شده اند. برخی اومان ماندا را با سکاها مقایسه کرده اند چون به دلیل سکونت یهودیان در بین سکاها و یهودی زدگی آنها، سکاها را نیز در جرگه ی ده قبیله ی گم شده ی بنی اسرائیل شمرده اند. از طرفی مادای ظاهرا عمدا ماندا تلفظ شده تا با توجه به تبدیل رایج "د" و "س" به هم در خاور نزدیک، ماندا تلفظ دیگری از مناسه نیز باشد که نام پسر بزرگ یوسف است. ده قبیله ی بنی اسرائیل تحت رهبری اولاد یوسغ از حکومت اولاد یهودا خارج شدند و بنابراین ساتورن یا سبت، نماینده ی آنها است:
“the identification of Israel with Saturn”: john r.salverda: britam.org
اگر توجه کنیم که زئوس یا یهوه الان دیگر حامی قبیله ی یهودا است درحالیکه قبلا وعده ی رهبری اسرائیل به یوسف داده شده بود، آن وقت میتوانیم بفهمیم که شورش زئوس علیه کرونوس، درواقع شورش یهودا علیه یوسف است و زئوس، فرم یهودایی ساتورن یوسف است. در دوران زئوس بود که نژاد جدید انسان ها توسط پرومته ی تیتان آفریده شدند ولی زئوس پرومته را به سبب دادن آتش آسمانی به مردم برای رشد آن انسان ها به مجازات سختی دچار کرد چون دوست نمداشت انسان ها پیشرفت کنند و به بهروزی برسند و همیشه نیازمند او باشند. به نظر میرسد برابر شدن نسل یوسف با نفیلیم یا انسان های ایزدی در این شجره سازی، به معنای مقدس کردن تیتان ها و بازگرداندن اصول آنان باشد که تمام تلاش ها در این راه –از برجسته شدن یوسف در اسلام تا شورش نهضت نیو ایج- تا الان جواب نگرفته و اغلب به نفع پیروان زئوس یهودا به بیراهه رفته اند. شاید یک دلیل این رویداد است که با رشد رسانه، جادوگرایی اولاد یهودا پیشرفت کرده است. آنها اموز هنوز جنند ولی جن به مفهوم معجزه گر و نه فقط خوناشامی که به انواع بیماری های روانی و جنسی دچار است.