نویسنده: پویا جفاکش
سریال چینی "سه پادشاهی" (محصول 2010) که در حال حاضر به نام افسانه ی سه برادر از شبکه ی تماشا پخش میشود درست به مانند انیمه ی ژاپنی معروف آن بر اساس رمان "عاشقانه ی سه پادشاهی" اثر "لوگوانگ جونگ"(قرن14میلادی) ساخته شده است.این رمان با شورش دهقانی گسترده ی معروف به قیام کلاه زردها، علیه بیکفایتی و فساد دستگاه حکومتی سلسله ی هان شرقی در چین قرن دوم میلادی شروع میشود، شورشی که خرابی و مصیبت فراوان به بار می آورد اما در نهایت سرکوب میگردد..پنج سال بعد درحالی که نارضایتی ها از فساد گسترده ی ناشی از قدرت خواجگان درباری رو به افزایش است ژنرال "هه جین" (یا هوچین ) تصمیم به قتل خواجگان میگیرد اما به دست آنها به قتل میرسد.فرماندار ایالت لیانگ به نام "دنگ ژو" ( تانگ چو ) با کشتن خواجگان و نجات امپراطور کوچک و برادرش از چنگ آنها به مقام نخست وزیری ارتقا یافته حکومت وحشت را بر جامعه پیاده میکند و این آغاز فروپاشی امپراطوری 400ساله ی هان است.
این وقایع در انیمه ی یادشده انعکاس یافته اند اما سریال چینی ترجیح داده تا داستان را از دوران دیکتاتوری دنگ ژو آغاز کند.دنگ ژو و ارتش لیانگ در فیلم قیافه ی ژولیده و هراس آوری دارند.علت این است که لیانگ ماوای قوم بربر چیانگ بود.چیانگ ها در استان کنونی "گانسو" در غرب چین میزیستند و "یوئه چی ها" که بعدا امپراطوری کوشانی را در آسیای مرکزی و هند برافراشتند از نسل آنها هستند.ظاهرا فیلمساز با شروع داستان از اینجا قصد داشته تا جهانبینی رمان را از جایی که نویسنده اش در آن قرار داشته بازسازی کند.چون لوگوآنگ جونگ در دوران حکومت بربرهای کوچنشین بر قوم متمدن "هان" (که نام از آن امپراطوری افسانه ای دارند) به دنیا آمد.اولین اشغالگران بربر، تنگوت ها در غرب و کیتان ها (که کشور چین را در فارسی به نام آنها ختن میخواندند) در شمال بودند.طی تهاجمات بعدی مغولها جای آنها را گرفتند.مغول ها به رهبری قوبیلای خان نوه ی چنگیزخان نخستین بادیه نشینانیند که وسعت قلمرو خود را به چین جنوبی رساندند.آنها وسیعتریت امپراطوری تاریخ چین یعنی "یوآن" را پایه نهادند اما درنهایت به دست یک روستایی زاده به نام "جو یوآن چانگ" (بنیانگذار سلسله ی مینگ)، از چین شرقی بیرون رانده شدند.اگر دنگ ژو نماینده ی بربرهای غربی باشد پسرخوانده ی او "لو بو" نماینده ی بربرهای شمالی بخصوص مغولها است چون لوبو در مغولستان متولد شده است.لوبو حتی از دنگ ژو هم شریرتر است .او به همه ی کسانی که به او کمک کرده اند خیانت میکند (و از جمله دنگ ژو را برای تصاحب معشوقه ی او میکشد) و درنهایت خود نیز در اثر خیانت افرادش به قتل میرسد.
لوگوانگ جونگ که دوران های یوان و مینگ را دیده بود،وقایع این دو سلسله را در قالب دورانهای دنگ ژو و هرج و مرج پس از او بازسازی کرد.به نظر میرسد او شخصیت سائو سائو را از روی جویوآن چانگ بنیانگذار مینگ الگوبرداری کرده باشد.سائوسائو کسی است که فرماندهان بسیاری را با خود علیه دنگ ژو بسیج میکند اما بعدا بیشتر آن فرماندهان در یک جنگ داخلی یکدیگر را حذف میکنند؛ انعکاسی از قتل همکاران جویوآن چانگ به دستور او پس از رسیدنش به قدرت.سائوسائو چهره ای شیطانی در داستان دارد.کلمه ی سائو احتمالا به معنی چمن و گیاهان مشابه آن بوده است اما امروز تحت تاثیر رمان در چین به عنوان یک عبارت توهین آمیز به کار میرود.مثل اعلای خیانت امپراطور مینگ به همکارانش در داستان "شون یو" xun yu دیده میشود.شون یو سالها به سائوسائو خدمت میکند ولی وقتی میبیند سائو دارد سلسله ی هان را از بین میبرد بیپرده از سائو انتقاد میکند و او را زیر سوال میبرد.سائو سائو به او امر به خودکشی میدهد و شون یو به مرگی شهادتگونه میمیرد.
در مقابل سائوسائو "لیوبی" قرار دارد.او حصیربافی روستایی است که نسب به سلسله ی هان میبرد و به همراه دو برادرخوانده اش "گوان یو" و "ژانگ فی" برای نجات کشور قیام میکند.در سریال چینی، سائوسائو و لیوبی هر دو به خاطر مقام پایینشان مورد تحقیر اشرافزادگان قراردارند و همین سبب نوعی همدلی بین آنها در ابتدای کار است اما بعدا به دشمن یکدیگر تبدیل میشوند.لیوبی برخلاف سائوسائو مردی شرافتمند و پایبند اصول است.ارتباط خوب اولیه ی آنها را شاید باید بدین معبرردیابی کرد که جو یوآن چانگ از طریق نوعی انجمن سری برادری به نام "لوتوس سفید" به اریکه ی قدرت دست یافت.این انجمن از ترکیب عقاید بودایی و مانوی، و پیرو پرستش "مئیتریه" (بودای آینده) شکل گرفته بود.این انجمن بعدها به رشد خود ادامه داد. گردانندگان معبد شائولین، "وانگ کونگ-ار" فرمانده ی زن شورشی در دوران منچو (چینگ) و ژنرال "ما بیائو" قهرمان مسلمان نبرد چین علیه اشغالگران ژاپنی از اعضای شناخته شده ی آن هستند.گفته میشود "انجمن های سرخ و آبی" خلف لوتوس سفید، پس از مرگ مائو تسه دونگ به تدریج در سیاست چین نفوذ کرده و از طریق بازوی خود در کشورهای غربی به نام "اژدهای سفید" با اخوت غربی یا فراماسونری هماوردی میکند.در دوره ی یوان، "لوتوس سفید" علیه حاکمان مغول توطئه میچید و پس از سرکوب در شمال،شورشی را در چین جنوبی علیه مغولها هدایت کرد. درست مثل لیوبی که پس از رانده شدن از "شو ژو" در شمال، در چین جنوبی به قدرتی بزرگ بدل شد.سائو سائو دوست اولیه و دشمن بعدی او از نسل حاکمان قلمرو سائو در شرق چین بود به مانند جو یوان چانگ که پایتخت خود را در نانجینگ در شرق چین برگزید.برادرخواندگی لیوبی، ژانگ فی و گوان یو انعکاسی از اخوت لوتوس سفید است.در داستان اصلی، پیمان برادری آنها همزمان با شورش کلاه زردها بسته میشود اما در سریال، این پیمان در دوره ی حکومت دنگ ژو منعقد میشود: انعکاسی از مطرح شدن اخوت لوتوس سفید در دوره ی مغول.پیمانی که لیوبی و چندین تن دیگر در همقسم شدن علیه سائوسائو با خون خود امضا میکنند نیز انعکاس اخوت لوتوس سفید است.برملاشدن پیمان اخیر سبب کشته شدن بسیاری و فرار لیوبی از شوژو میشود.
یکی از کسانی که در امضای این نامه نقش داشتند "ما تنگ" ma teng است که در لیانگ مقر سابق دنگ ژو به قدرت میرسد.او به امپراطوری هان وفادار است.پدر ماتنگ، مردی اهل شانکسی بوده که به میان چیانگ ها رفته است.شانکسی محل قرارگیری پایتختهای امپراطوری های باستانی چین چون ژو،چین و هان است.نویسنده در نقشی که به ماتنگ داده میخواهد وابستگی بربرهای کشور چین ازجمله مغولها را به تمدن اولیه ی آن به این اقوام گوشزد کند.چین تکه تکه شده ی پس از سقوط سلسله ی هان، همان امپراطوری یوآن است که سلسله ی مینگ تنها به قسمتی از آن دستیافته بود.لوگوآنگ جونگ به اتحاد کشور تحت لوای یک امپراطوری تابع اخلاق می اندیشید.از این رو پس از کشته شدن ماتنگ به دست سائوسائو، پسر ماتنگ به نام ماچائو و افرادش به لیوبی ملحق شدند.
لوگوآنگ جونگ البته آدم هپروتی ای نبود.پس گذاشت تا "سیما یی" مشاور دانای سائو سائو، حکومت را از چنگ خاندان سائو به درآورد و پسران و نوه ی سیمایی کشور را متحد کنند.به عبارت دیگر،لوگوآنگ جونگ معتقد بود برای گسترش یافتن اصولی که لیوبی بدان پایبند است، باید اول مردی از جنس خود سائوسائو زمینه ایجاد کند.بیمناسبت نیست بگوییم بیشترین روایات، محل تولد لوگوانگ جونگ را taiyuan دانسته اند:شاید به خاطر تاریخ آن.سرگذشت این منطقه با حکومت بربرهای غربی "رونگ" و سپس بربرهای شمالی "دی" بر آن آغاز میشود تا این که در قرن پنجم قبل از میلاد توسط سرداری به نام xun wu به اطاعت حکومت "جین" در می آید: حکومتی همنام با سلسله ای که جانشینان سیمایی بنیان نهادند.
این جهانبینی باعث میشود تا سازندگان سریال، آن را برای دوره ی معاصر بازسازی کنند.شاید از دید آنها شخصیتهایی که در اینجا از آنها صحبت شد با این مقابل های معاصر قابل درک باشند:
امپراطوری هان:دوران عظمت چین
دنگ ژو:دوران حکومت بربرهای "منچو" در آخرین سلسله ی امپراطوران چین یعنی چینگ
سائوسائو:مائوتسه دونگ و کمونیستها که به پایه های فرهنگ چین باستان حمله کردند.
سیمایی :دنگ شیائو پینگ که پس از مائو، کمونیسم را با سرمایه داری ترکیب کرد.
لیوبی: سنتگرایانی که به ارزشهای دوران باستان پایبندند.
ماچائو: اقوام مختلف چینی که باید از دانشمندان سنتگرا حمایت کنند.
البته الان دیگر موضوع فقط چین نیست.در سریال هنگام صحبت از اوضاع متشتت وقت هیچ جا کلمه ی "سرزمیان میانی"(چونگ کوئو:نام قدیم چین) به کار نمیرود بلکه از کلمه ی جهان استفاده میشود.جاه طلبی سیمایی های امروز به وسعت جهان است.فعلا آنها در مرز میان سوسیالیسم و سرمایه داری راه میروند اما میدانند که تنها راهشان برای اثرگذاری بر جهان آینده استفاده از فرهنگ جهانی چین است که پیش از این نیز تاثیر قوی خود بر کشورهای همسایه، دنیای اسلام، هند و حتی مغربزمین را ثابت کرده است.پس راه برای لیوبی ها باز است .فکر آنها باید برای آینده وجود داشته باشد هرچند دستشان در پوست گردو باشد.در روزگار فعلی هیچ پروپاگاندایی بهتر از این سریال به عنوان نماینده ی ناسیونالیسم جهان وطنی پارادوکسیکال چینی پیدا نمیشود.قهرمانان جهان به مانند قهرمانان افسانه ی سه برادر یعنی لیوبی و برادرخوانده هایش مردم عامی هستند که برادر بزرگشان از نسل هان است: یعنی فرزند خلف فرهنگ اصیل خود و بدان پایبند است.


انیمه ی افسانه ی سه برادر
تیتراژ اول انیمه ی افسانه ی سه برادر : اژدهایی که در فضایی آشوبناک میرقصد

یک افسر کلاه زرد در انیمه ی افسانه ی سه برادر

یک ژنرال درستکار در انیمه ی افسانه ی سه برادر که با اتهام دروغین یک مامور رشوه خوار در بند میشود.وقتی از او پرسیده میشود شما را به چه جرمی گرفته اند میگوید: "گناه من اینه که نخواستم به یک آدم بی وطن رشوه بدم.



مامورین فاسد امپراطور در قسمت چهارم انیمه ی افسانه ی سه برادر


هه جین در انیمه ی افسانه ی سه برادر

ژانگ رنگ: رهبر خواجگانی که هه جین را به قتل رساندند در انیمه ی افسانه ی سه برادر

دنگ ژو در انیمه ی افسانه ی سه برادر

دنگ ژو ، لوبو و سربازان لیانگ در سریال چینی افسانه ی سه برادر

ما تنگ در سریال

ما تنگ در آستانه ی مرگ در سریال

شون یو در سریال

سائو سائو در سریال

بازیگر نقش سائو سائو در پشت صحنه ی سریال

"لو بوشه" شخصیت مهربان سریال و برادرخوانده ی پدر سائو سائو کمی پیش از قتل ناجوانمردانه اش به دست سائوسائو در قسمت سوم سریال: این واقعه یکی از تکاندهنده ترین صحنه های سریال است که احساسات بیننده را علیه سائو برمی انگیزد.

سیمایی در سریال

از راست:ژانگ فی- گوان یو- لیوبی- ژوگه جون(برادر ژوگه لیانگ) در کمیکی که بر اساس رمان پرداخته شده است.

نقشه ی تقسیم امپراطوری هان بین جنگسالاران اندکی پس از ترور دنگ ژو

جو یوآن چانگ