تمپلرها ، جن ها و جنسیت
معروف است که صلاح الدین ایوبی رهبر مبارزه با صلیبیون و فاتح بیت المقدس اگرچه از نیرنگها و بدعهدی های رهبران صلیبی خشمگین بود ولی میان شوالیه های تمپلر و باقی صلیبیون فرق میگذاشت و حتی به نوعی ستایشگر دشمنش ریچارد شیردل بود چون اصول جوانمردی شوالیه ها به نظرش تحسین برانگیز می آمدند.به نظر محققین اروپایی آیین جنگجویی شوالیه ها مبدا اروپایی ندارد و مستقیما از فتوت بدویان عربستان مشتق شده که از طریق اندلس(اسپانیا) به اروپا راه یافته و شوالیه ها نتیجه ی آن هستند از این رو صلاح الدین در شوالیه ها چیز آشنایی می یافت .دراینباره ر.ک:
“Muslim Saracen Chivalry as Templar Heritage Arabian Roots of European Chivalry & Templar-Muslim Friendship”: Order of the Temple of Solomon:
اما اصول شوالیه گری تنها چیزی نبود که تمپلرها از اعراب گرفتند.کمی پس از ظهور تمپلرها افسانه ی عجیبی شایع شد:در 1220 تمپلری به نام komtur humbertus koch در نینوا با الهه isais فرزند خدایان "ست" set و "ایزیس" isis دیدار میکند.الهه به او میگوید در کوهستان untersberg ساکن شود.در 1221 "کوچ" نخستین komturei را در "اتنزبرگ" بر می افرازد و در آن معبدی برای isais میسازد.طی گسترش این گونه اماکن در آلمان جنوبی،اطریش و ایتالیا پس از 1226 شایعاتی درباره ی پیشگویی های isais درباره ی گرال مقدس شنیده شد.گرال از ریشه ی عربی "غرل" به معنی سنگ مقدس است که امروز بیشتر در افسانه های آرتوری شهرت دارد.از طرفی داستانی درباره ی گروهی مخفی از تمپلرها به نام "اربابان سنگ سیاه" در افواه میچرخید و نمیشد آن را با حجرالاسود اعراب مقایسه نکرد.هنگام سقوط مونت سگور آخرین پناهگاه کاتارها در فرانسه در 1244 نیز افسانه هایی درباره ی چهار زن کاتار که سنگ سیاهی را با خود به جایی نامعلوم بردند شایع شد. مخفف نام آلمانی اربابان سنگ سیاه، dhuss است که برخی آن را ریشه ی اصلی کلمه ی ss (در اشاره به حزب نازی) میدانند.
این افسانه ها چندان بی اساس نبودند.اما همانطور که کاتارها فرقه ای مخفی بودند معلوم بود تمپلرها هم به گروه های سری اسلامی جلب شده بودندند.اعتقادات این گروه های سری اسلامی چه بود؟آنها عبادتگر موجوداتی ناشناخته به نام جن و معتقد بودند چون سر الله شلوغتر از آنی است که به داد همه ی بندگانش برسد باید از آفریدگان جادوگرش یعنی اجنه یاری خواست.همانطور که در انیمیشن "علاء الدین" دیسنی هم دیده اید اجنه به رنگ آبی بودند.نمیدانم آیا در آن زمان هم خدایان هندو آبی رنگ تصویر میشدند یا نه.ولی تمپلرها به احتمال زیاد با تمثال آبی رنگ ازیریس خدای مصری آشنا بودند.اجنه به این دلیل آبی تصور میشوند که آن رنگ آسمان (خانه ی خدایان) است.درواقع اجنه خدایان مستعفیند که توسط الله از میدان به در شده اند.هنوز هم قهرمانان تخیلی رسانه ها همچون سوپرمن و آدم فضایی های فیلم آواتار به رنگ آبی نشان داده میشوند تا حس ماسونی معروف "انسان میتواند خدا شود" را به مخاطب القا کنند.کیشهای مختلفی با محوریت این اجنه وجود داشت.اعمال جنسی از جمله مسائل مشترک در این آیینها و برای راضی کردن اجنه لازم بود.چون اعتقاد داشتند اجنه از انرژی آزادشده در اثر رابطه ی جنسی تغذیه میکنند.بخصوص کودکان و نوجوانان به دلیل بودن در سن رشد، سرشار از انرژی به حساب می آمدند و سوژه هایی مناسب در این نوع آیینها بودند.تمپلرها فعالیتهای دگرجنسگرایانه را از کیش عشتاروت(استارته) و فعالیتهای همجنسگرایانه را از کیش های بعل،ملوخ و ست اخذ کردند و آنها را در اروپا رواج دادند.به نظر میرسد در اروپا مفاهیم کوپید و جن با هم تطبیق شدند.چون همانطور که rictor norton در 1974 خاطرنشان کرد بر اساس اشعار عاشقانه ی دوره ی رنسانس تمام روابط جنسی به دلیل همکاری فعال کوپید در آنها باید همجنسگرا به حساب بیایند.کوپید همان پسرک بالدار تیروکمان به دست انتزاعی است که با تیرزدن به انسانها آنها را عاشق میکند.شعر hekatompathia ی توماس واتسن شرح عشقبازی یک مرد، یک زن و کوپید در رختخواب است.
این آیینها مرتبط با پرستش اسپرم هستند که این روزها با رنگ و لعاب هندو و بودایی و مسیحی و سلتی از طریق "بنیاد رقص آسمانی" تقریبا احیا شده است.این بنیاد توسط مارگارت آناندا از شاگردان اوشو (عارفنمای معروف هندی و صاحب کتاب "س ک س و فراآگاهی") برپا شده و تانترای جنسی و اکستازی جنسی را ترویج میکند.ممکن است بگویید چطور ممکن است اربابان امروز جهان که دنباله رو تمپلرها هستند پیرو چنین مهملاتی باشند درحالیکه خود علوم پوزیویستی را رواج میدهند؟در پاسخ میگویم این یادگار جناب فرانسیس بیکن پدر فراماسونری است که تشخیص داد پوزیتیویسم برای تهییج مردم علیه کلیسا باید به کار گرفته شود اما خود، علوم خفیه ی تمپلرها و رزنکراتس ها و جادوی دکتردی را دنبال کرد.فرانسیس بیکن یک همجنسگرای متمایل به پسران بود و این احتمالا در گرایشات علمی او بی تاثیر نبوده است.
تمپلرها که از طریق جنگهای صلیبی به ثروت و قدرت رسیدند از سوی کلیسا با مشکلات فراوانی مواجه شدند و ظاهرا همین سبب شد تا به فکر پیشکش کردن هدیه ی جنسی بیشتر به اجنه بیفتند کاری که نیازمند تباه کردن جامعه بود و به برنامه ریزی طولانی مدت نیاز داشت.اولین جرقه ی نقشه ی آنها با وارد شدن ژاندارک joan of arc به صحنه زده شد.این زن که به قهرمان فرانسه در جنگ با انگلستان شناخته میشود و بعدا توسط کلیسای فرانسه در آتش سوزانده شد بنا بر بعضی گفته هایش در جلسات بازجویی به عنوان تمپلر شناخته شده است.ر.ک:
Joan of Arc : The Knights Templar – Order of the Temple of Solomon
حقیقت زندگی ژاندارک مشخص نیست.میدانیم که او از خانواده ای شبان به دنیا آمد و با این حال نسب به "شارل آنجو" پادشاه ارثی اورشلیم میرسانید.او در قلمرو حکومت "رنه ی آنجو" از اعقاب تمپلرها و پیرو کیش مریم مجدلیه به دنیا آمد.رنه ی آنجو پادشاه ارثی اورشلیم و دارای تمایلات صلیبی که به دوستی با لئوناردو داوینچی (از شاغلین به علوم خفیه) شناخته میشود نخستین حامی ژاندارک عنوان شده است."جف نیسبت" در :
Joan of Arc Revealed:by JEFF NISBET:Originally published in Atlantis Rising #42 — November/December, 2003
معتقد است که شخصیت نسبت داده شده به ژاندارک بیشتر نمادین و برگرفته از ستاره شناسی (امری که تمپلرها و استادان عربشان خیلی بدان علاقه داشتند) است.در زمان تولد ژاندارک در 6 ژانویه ی 1412 ستاره ی محبوب رازوران یعنی مرکوری(عطارد) در بالای کمان صورت فلکی قوس قرار گرفت و در پس کمان کشیده شده سیاره ی زهره (عیشتاروت یا ونوس) قرار داشت که معمولا الهه دانسته میشود و ظاهرا این بار با توسل به جنگجویی از عطارد اطاعت میکرد.پس ژاندارک همان زهره است و به همین دلیل "جوآن آرک" خوانده شده چون آرک یعنی کمان.به گفته ی نسبیت شخصیت واقعی این زن بر ما مجهول و افسانه هایش کاملا نمادین است.ژاندارک آغازگر عادی شدن حضور زن در جمع مردان بود و این را با ادعای الهام گرفتن از فرشتگان خداوند مشروع جلوه میداد.
پس از اعدام ژاندارک تمپلرها بیکار ننشستند و با عادی کردن حضور زنان مستقل از مردان از طریق مدرسه ی "ماری جنگل" راه خود را ادامه دادند.با موفق شدن تقریبی طرح های آنها طی چند قرن، در اواخر قرن 19 آلبرت پایک و الیستر کراولی در بی عفت کردن تصویر زن در جامعه تعجیل کردند.گفته شده هدف از اینکار، تابوزدایی از همجنسبازی مردان بوده است.کمی بعد در 1920 تقریبا 500سال پس از تولد ژاندارک، کلیسای کاتولیک ژاندارک را در عداد قدیسین درآورد تا زنان که روزبروز بی شرم تر میشدند الگوی زن مستقل مسیحی را از ژاندارک بگیرند.
در بهار 1385 شمسی سریالی درباره ی ژاندارک از شبکه ی اول سیما پخش شد که در آن ژاندارک در درجه ی اول به جرم نوع پوشش اعدام شده بود و حتی کشیشی که در اعدام او نقش اصلی را داشت هم بر بیگناهی او معترف ولی بنا بر مصلحت بر کشتن او مصر بود.این سریال چندان در ایران معروف نشد ولی به هر حال شاگردان ریز و درشت ژاندارک در دیگر فیلمها تاثیر خود را بر ایرانیها گذاشته اند.اخیرا مصاحبه ای میدیدم از ناصر وحدتی خواننده ی ترانه ی گیلکی "رعنا" که رمز ماندگاری رعنا را در این میدانست که پس از کشته شدن عاشق رعنا به نام سرگالش هادی به دست اربابان، رعنا تفنگ به دست به کوه و کمر زد و به همراه یاغیان علیه اربابان حمله ی مسلحانه کرد.این درحالیست که رعنای واقعی در خانه ی شوهرش از بیماری مرد و تصویر وحدتی از رعنا بیشتر یک "ژاندارک ایرانی" است.این ژاندارک ایرانی البته با توجه به اشتغالش به عشقی نامشروع حتی بیش از ژاندارک فرانسوی جاده صاف کن دنباله روان تمپلرها و خدایان جنشان حداقل در گیلان است.

شیوا خدای هندو که به رنگ آبی تصویر شده است

یک جن در انیمه ی magi که به رنگ آبی رسم شده است

megaman قهرمان انیمه ای به همین نام است که لباسی آبی رنگ به تن دارد

کوپید

فرانسیس بیکن در 17سالگی

مارگارت آناند و اوشو بر جلد کتابی از آناند
رنه ی آنژو

مجسمه ی ژاندارک در نوتردام که او را با شمشیر تمپلرها نشان میدهد

فرشته "جوآن" در انیمه ی ی yu-gi-oh وامدار احترام ماسونها برای ژاندارک است

پوستر سریال ژاندارک پخش شده از سیمای جمهوری اسلامی ایران
شاید این مطلب هم برای شما جالب باشد:




















































































