نویسنده: پویا جفاکش

در تاریخ ایران، لحظه های عجیب و غریب زیاد بوده است. اما این بزرگترین اشکالش نیست. بزرگترین اشکالش این است که عجیب و غریب بودن برخلاف نورم بودن تعریف میشود ولذا چیزهای عجیب و غریب وقتی که خیلی روی رسانه تکثیر و عادی جلوه داده شوند دیگر عجیب و غریب نیستند. یکیش همین که بسیاری از مردم ایران، به سبب وضع ناگوار اقتصادی بود که با شورش سال 1401 احساس همدلی داشتند. ولی الان روی پرده ی رسانه تنها کسانی که نماینده ی حمایت از حقوق ملت ایران جلوه گر میشوند، سلبریتی های ابرپولدار و زنان خودنما هستند درحالیکه خودنمایی زنان در همیشه ی تاریخ، نمادی از سرمایه داری و به رخ کشیدن ثروت بوده است. این موضوع با فرهنگ بومی ایران جور درنمی آید مگر این که از مدتها قبل، ایران محل بمباران فرهنگی یا ضد فرهنگی امریکا و کشورهای اروپایی شده باشد چون هرچه در ایران به تقلید از انقلاب فرهنگی دهه ی 1960 مغربزمین پیاده میشود کپی از پیشگویی های مسیحی است که ریشه در اعتقاد به تثلیث دارند.

در این مورد، تمام فتنه ها از گور جاعل اندیشه های یوآخیم اهل فیوره برمیخیزد که یک کشیش ایتالیایی منسوب به قرن 12 است و زمانش را عمدا همزمان با آغاز جنگ های صلیبی تعیین کرده اند. این آقا زمان را بر اساس سه خدای مسیحیت یعنی پدر و پسر و روح القدس به سه دوره تقسیم میکرد که تاریخ فعلی را هم آقایون مورخ مثلا نا معتقد به مسیحیت ، بر اساس آن به سه دوره ی باستان، قرون وسطی و مدرن تقسیم کرده اند. دوره ی اول یوآخیم یعنی دوره ی تورات، دورانی است که خدای پدر یعنی یهوه بر جهان حکومت میکند و بنی اسرائیل را به پیش میبرد. در دوره ی دوم یعنی دوره ی پسر، ما شاهد تغییر و تحولات جهانی پس از تولد مسیح هستیم و سرانجام در دوره ی سوم یعنی دوره ی روح القدس، ما شاهد تولد بهترین دوران تاریخ خواهیم بود که در آن «آزادی» حکمروایی خواهد کرد. یوآخیم، زمان خود یعنی قرون وسطی را دوره ای سیاه توصیف میکرد، پاپ ها را تجسم آنتی کریست و رم را معادل بابل میدانست. شاید این با همنامی یواخیم با شاهی یهودی جور دربیاید که جلو پیشروی نبوکدنصر بابلی به سمت مصر ایستاد و توسط بابلی ها سقوط کرد. اسم اصلی این شاه، الیاخیم بود که در نام خود، کلمه ی کلی تر ال به معنی خدا را با نام یهوه خدای یهودیان عوض کرد و این خودش خیلی معنی میدهد. اگر اسم الیاخیم را وارونه بخواند اسم میخائیل یا میکائیل فرشته ی مهمی درمیآید که در آخرالزمان شیطان را سرنگون میکند و این همزمان با بازگشت مسیح است گویی که یوآخیم فیوره خود مسیح باشد که آینده ی دنیا را تنظیم کرده است. در مدرنیته هم سعی کرده اند دوره ی قرون وسطی را در تکمیل نظریه ی یوآخیم بسیار وحشتناک توصیف کنند. روح القدس موجودیتی مادینه به خود گرفته و ازاینرو در برداشت های مدرن از آزادی نسبت به این سیاهی، فمنیسم پیشزمینه ی آزادی و از ترکیب زن و آزادی در مقایسه با بسته بودن زن در جامعه ی قدیم، آنچه به معنی واقعی کلمه «بی بند و باری» میخوانیم منظور آزادی زنان تلقی شده است. این حرکات قرار است زمینه ساز عصر آکواریوس باشند که یک عصر آبی است. دقیقا دراینجاست که معلوم میشود تثلیث مسیحی هیچ منافاتی با تثلیث های پاگانی منجمله تثلیث خدایان یونانی-رومی ندارد. سه جلوه ی خداوند در اینجا سه جلوه ی ساتورن یا زحل خدای یهودیت هستند که به سه پسر ساتورن در کتاب هزیود تقسیم شده اند: زئوس (یهوه) رئیس آسمان، هادس رئیس دوزخ یا جهان زیرین، و پوزیدون رئیس آب ها در بین آنها. پوزیدون که حامی کشتی ها و مسبب تجارت دریایی است سبب رشد تمدن و بهبود زندگی مردم شده است و دوران مدرن هم نتیجه ی تجارت دریایی استعمارگران عنوان میشود. روشن است که دوران قبلی یعنی دوران حکومت دنباله روان مسیح که دوران سیاهی پر از جنگ و طاعون و حماقت است، همان دوران هادس پروردگار جهان زیرین است که با سقوط خداوند به شکل مسیح به دوزخ است که اینگونه تخیل میشود.

هادس شکلی بازسازی شده از نرگال خدای دوزخ، جنگ و بلایا منجمله طاعون است اما قبل از همه ی اینها خدای خورشید بوده و با شمش یا شمس در اوج تابستان تطبیق میشده است. نرگال خدایی جنگجو و از این جهت موکل مریخ سیاره ی سرخ جنگجویان بوده است. ازاینرو نسبت او با مریخ و جنگ، او را به صورت مارس خدای جنگ در اساطیر رومی بازسازی کرده است. مارس اسیر عشق ونوس الهه ی شهوت بوده که با عیشتار در اساطیر بین النهرین تطبیق میشود. البته عیشتار معمولا الهه ی آبرومندی بود و نسبت او با سقوط اخلاقی به خواهر او اللات ملکه ی دوزخ برمیگشت که همزاد زیرین او بود. نرگال با لشکرش سرزمین لات را فتح کرد ولی درآنجا با او ازدواج نمود و در دوزخ ماندگار شد. ختی های ترکیه نرگال را آپلو یا آپال-انلیل مینامیدند که این نام ها او را با آپولو خدای خورشید یونانی نیز برابر میکند. آپولو به سبب ارتباط با خورشید حامی شاهان بود. نرگال نیز دو جلوه ی متفاوت داشت که لوگالینا در هیبت یک شاه و مسلمتائه ئا در هیبت یک هیولای کشنده ی جهان زیرین بودند و این دو حالت به دو پیکر تقسیم و معادل دو پیکر برج فلکی جوزا تلقی میشدند. جالب این که یونانی های ترکیه نرگال را "ان مشاره" نامیده و با دو ایزد دیگر تموز و آنو تطبیق کرده بودند که هر دو دارای شخصیت هایی دوگانه بودند. تموز ایزد نباتات بود که مثل نرگال در فصل خزان به جهان زیرین فرو میشد و در این هنگام، گیاهان میپژمردند و با بازگشت او در بهار، جهان مجددا سرسبز میشد. آن یا آنو به معنی آسمان را گاهی فقط دینگیر یعنی خدا مینامیدند. چون اضافه شدن حروف "د" یا "دی" به اسم های ایزدان عادی بوده این نام را میتوان فقط "نگر" خواند ضمن این که نام خود "آن" را نیز میشد "دان" خواند که ریشه ی نامیده شدن خدا در تورات به آدون است و البته آدونیس نام یونانی تموز بوده است. آنو نیز دو پسر داشته که دو جنبه ی متفاوت او را نمایندگی میکردند. انلیل دشمن سرسخت آدمیزاد و خواهان به بردگی گرفتن او بود درحالیکه برادرش حئا میخواست تا حد ممکن به انسان ها کمک کند و آنها را رشد دهد. حئا خدای آب ها و معادل پوزیدون در اساطیر یونانی و نپتون در اساطیر لاتین است. درواقع حئا نیز به سبب برخاستن آب لازم بسیاری از مردم از آب های زیرزمینی، مرتبط با جهان زیرین و تکمیل کننده ی نرگال است. حئا پس از سقوط و قتل تهاموت مادر خدایان، به جای او رهبر آب ها شد. تهاموت را که اژدهایی مهیب بود، مردوخ که حئا او را با نیروی فکر خود به وجود آورده و درواقع جنبه ای از حئا بود، نابود کرد. مرذوخ از جسد تهاموت بود که جهان فیزیکی را آفرید. بنابراین رهبری حئا بر آب ها در حکم نظم دهی به جهان فیزیکی است. مردوخ در جنگ با تهاموت، یک بار از او شکست خورد و زندانی شد ولی نجات یافت و ماموریت خود را با موفقیت به پیش برد.:

Neptune, Poseidon and heimdall: aratta.wordpress.com

آیا یک بار زندانی شدن مردوخ توسط الهه ی مادیات و آزاد شدنش، همان به دوزخ رفتن تموز یا آدونیس و نجاتش از آن نیست؟ دقت کنید که نام آدونیس در رومی تبدیل به آنتینوس هم شده است: خدای جوانمرگی که در آنتینوپولیس مصر، تجسم خدایان جوان بسیاری منجمله آپولو و آدونیس و البته خود عیسی مسیح بود. آنتینوس در رود نیل غرق شده بود که یادآور بدن آبگون تهاموت است. آنو هم که یونانیان او را با آدونیس تطبیق کرده اند وقتی دینگیر یا نگر نامیده میشود، یادآور نصر در نصرانی و ناصری القاب مسیح و مذهبش است. بنابراین اگر مسیح جذب شده به آب یا مادیات همان مردوخ زندانی شده توسط تهاموت باشد پس بازگشت او در حکم بیرون آمدن مردوخ از زندان است که میتواند به آب برخاسته از چشمه هم تشبیه شود. بنابراین بازگشت مسیح باید همان آزادی آبی اکواریوس باشد: یک آزادی زنانه درست مثل خود روح القدس. ولی مگر تا حالا آب یک خدای مذکر در حد پوزیدون نبود؟

در چین، تبدیل خدای مذکر آب به ایزدبانویی مونث را شاهد بوده ایم. "چیان یین" از انستیتو مطالعات سلسله ی چینگ در دانشگاه رنمین چین، "لونگ وانگ" یا شاه-اژدها را معادل چینی پوزیدون میخواند و شرح میدهد که چطور لونگ وانگ نرینه در meizhu به ایزدی با جنسیت مورد بحث موسوم به mazo تبدیل شد که اکنون کاملا مادینه است و با گوان یین ایزدبانوی بودایی تطبیق میشود. درحالیکه مازو زمانی اژدهایی آبی بود که از سلامت گذر کشتی ها در فوجیان حمایت میکرد. به عقیده ی چیان یین، آغاز این حرکت به دوران "هویی زونگ" امپراطور سلسله ی سونگ برمیگردد که هم بودایی بود و هم بسیار به هنر تائویی علاقه داشت. پس اینها را با هم ترکیب کرد و خدایان بودایی را با خدایان تائویی تطبیق نمود. در این راه، او به تقسیم اشیا و نیرو ها به یانگ (انرژی نرینه) و یین (انرژی مادینه) اهمیت زیادی داد. در این تقسیمبندی، آب داراری نیروی مادینه یا یین خوانده شده چون در مقابل نیروهای دیگر طبیعت، مثل زن در مقابل شوهر رام است و نیروهای یانگ، او را به سرازیری سوق میدهند یا یخ میزنند یا بخار میکنند بی این که او مقاومت کند. ازاینرو خدای آب ها نیز باید مادینه میبود. چون تنها الهه ی بودایی گوان یین بوده، فقط او میتوانسته با مازو تطبیق شود. درواقع گوان یین نیز مانند مازو یک ایزد نرینه بود که مادینه شد. او اوالوکیتشوارا خدای بودایی بود که هم به اجسام مردان تناسخ یافته بود و هم به اجسام زنان. اما کارایی مهم او در حفاظت از کودکان بود که در چین مورد توجه قرار گرفت و باعث محبوبیت او درآنجا به صورت یک الهه شد چون مهم بود آوالوکیتشوارا موقع زایمان زنان برای حمایت از نوزاد در محل باشد درحالیکه هیچ کس از مردی درستکار چه رسد به یک خدای گرانقدر، انتظار ندارد که بالای سر زن نامحرمی که لخت یا نیمه لخت است حاضر شود ازاینرو ترجیح داده شد که کالبد مادینه ی اوالوکیتشوارا به صورت الهه گوان یین همیشگی شود. حتی محل تولد گوان یین نیز همان میژو خوانده شد که نام از مازو دارد. با این که چیان یین این بازتعریف را به حدود 900 سال پیش نسبت میدهد ولی قبول میکند که تبدیل مازو به گوان یین فقط در اواخر سلسله ی مینگ رخ داد و آن را به سبب نفوذ فرقه ی بودایی مرموز لوتوس سفید در میان عوام از اواسط سلسله ی مینگ نسبت میدهد.:

“from guanyin bodhisattva to mazu”: qian yin: folkbelief: 10/2/2020

توضیح مادینه بودن و بی مقاومت بودن آب، نزدیک تشبیه آن به الهه در سرزمین های غربی تر است. درواقع حکومت حئا بر آب ها همان نظم دادن یک نیروی مذکر ایزدی به آن است که به نظم دادن خداوند به جهان فیزیکی تشبیه میشود. از طرفی لغت "جهنم" که سامیان برای دوزخ به کار میبرند تلفظ دیگر "جهان" است و ما اینجا نیز باز جهان مادی تحت اداره ی خدا را به گونه ی جهنم دار مکافات تشخیص میدهیم. جالب این که دریا را در عربی "یم" میگفتند که فنیقیان آن را اسم یک خدای نرینه کرده اند و این یم تبدیل به یمه یا یاما خدای دوزخ هندوان شده است. نام یاما را در چین گاها یان وانگ یعنی یان شاه تلفظ میکنند که یان، عامدا تلفظی بین لغات یین و یانگ دارد. اگر وضع موجود را بدترین وضع بدانیم در این صورت فکر میکنیم که آزاد شدن الهه از بند خدای مذکر اسیر کننده اش اتفاق مثبتی است و این میتواند در آزادی زن از اراده ی پدر، برادر، شوهر و حاکم جامعه هم متبلور شود. در این لحظه همیشه نخست تصویری از الهه ای مهربان چون گوان یین ارائه میشود و مهربانی زنان در مقابل خشونت و جنگجویی مردان قرار میگیرد که باعث بدبختی جامعه تلقی میشود؛ چه در امریکای دهه ی 1960 و چه در ایران سال 2022. اما آنچه در ادامه می آید و باقی میماند آشوب و بینظمی تهاموت است که از اول هم ته ذهن ایدئولوگ های بینظمی که همه شان مرد هستند، همان قرار داشت.