نویسنده: پویا جفاکش

 

معمولا همه ی کشورها سعی میکنند خود را با یک تاریخ اسطوره ای موجه کنند.اما بزرگترین قدرت جهان یعنی ایالات متحده در آستانه ی درخشش خود در جنگ دوم جهانی پیشینه ای برای خود نمی یافت.و البته در این اثنا تئوری آگارتا به دادش رسید. در افسانه های بودایی تبتی،آگارتا و پایتختش شمبهلا یا شانگریلا جایی است که حاکم جهان در آن به سر میبرد.خود تبتی ها و پیروان مغولشان محل آن را نمیدانند.حتی زمانی که یک سیاح اروپایی عکس شهر نیویورک را به یک بدوی مغول نشان داد او فکر کرد آنجا شمبهلا است.

رنه گنون افسانه ی آگارتا را با صورت فلکی میزان در آسمان مرتبط میداند چون اصل نظم جهانی در تعادل است.البته  در افسانه های مغول آمده که زمانی سرور جهان قطعه سنگ سیاهی را به عنوان هدیه برای یکی از دالایی لاماهای تبت فرستاد که این بیشتر یادآور حجرالاسود مسلمانان در عربستان است(صفحه ی شمبهلا در انسیکلوپدیای چینی و بودایی).این دو موضوع با هم در تناقض نیستند.چون هم حجرالاسود سنگی از آسمان تعبیر شده و هم اسلام دین تعادل (بین دنیاگرایی یهودی و دنیاگریزی مسیحی) بوده است.پس عجب نیست که عده ای سرور جهان را تیمورلنگ و حتی سلیمان ابن داود دانسته اند.اما ما نباید فراموش کنیم که دنیای شناخته شده برای تبتیها علاوه بر قلمرو اسلامی شامل چین و مغولستان هم بوده است. johan elverskog در کتاب our great qing این نظریه را که ممکن است شمبهلا همان مغولستان، و سرور جهان همان خدای محترم مغولها یعنی چنگیزخان (تجسد تنگری) باشد مورد بحث قرار داده است.بعید نیست کالکی منجی موعود هندوها که مطابق یک روایت از شمبهلا بر جهان تاخته مردم را به جرم فساد به خاک و خون میکشد به نظر برخی با چنگیزخان قابل تطبیق باشد.این هم جالب است که برخی بین کوه کایلاش اقامتگاه شیوا (خدای نابودی) و شمبهلا ارتباط جسته اند.برخی از نحله های هندو چنگیزخان را تجسد شیوا میدانند.بخصوص که قوبیلای خان نوه ی چنگیزخان معبدی برای شیوا در چین بنا کرده بود.برای هندوها جالب است که علاوه بر نشان چینی یین و یانگ، آرم قرص خورشید و هلال ماه هندی هم بر پرچم مغولستان حک شده است.البته چنگیزخان به عنوان پرستشگر تنگری(خدای آسمان) از نظر فکری بیشتر به مسلمانها نزدیک بود تا هندوها، و آرم مزبور احتمالا بعدها بخصوص در سلسله ی چینگ در اثر نفوذ بودیسم در بین مغولها محبوب شده است.به هر صورت به نظر میرسد آگارتا بیشتر خاطره ای محو از دوران پنج خاقان نخست مغول باشد که بر دوسوم اوراسیا حکومت میکردند.

در اروپا هم بدلهایی برای آگارتا یافت میشوند:اسمها متفاوت است:آتلانتیس،لموریا،هیپربوریا..دست کم از اواخر دهه ی 1870، گیاهخواران،کیمیاگران و رز-صلیبی ها بخصوص فیثاغورسی ها و نو افلاطونی های وین درباره ی سرزمینی افسانه ای صحبت میکردند که فیثاغورس،آپولونیوس تیانایی و مسیح برای تعلیم به آن سفر کرده اند.مادام بلاواتسکی آگارتا را به این عنوانها اضافه کرد اما در همین اثنا و در اوایل سده ی بیستم، Saint-Yves d'Alveydre بود که آن نام را بر سر زبانها انداخت.سنت یوس که دیدگاه های خاص خود را درباره ی تاریخ داشت معلم خود را مسلمانی به نام "حاجی شریف" عنوان و او را گوروی "مدرسه ی بزرگ آگارتا" معرفی میکرد.درباره ی حاجی شریف چیزی نمیدانیم و حتی وجود او مورد تردید است.اما به زودی این بحث در ایتالیا و فرانسه به وجود آمد که شاید منشا عقاید رز-صلیبی هایی چون راجر بیکن، فرانسیس بیکن و سنت جرمین در آگارتا باشد.

انتشار عقاید سنت یوس همزمان شد با بازنشر کتاب "آتلانتیس نو" از فرانسیس بیکن.بیکن که با تطبیق و ترکیب عقاید رز-صلیبی و تمپلرها(شوالیه های معبد) در عمل به پدرخوانده ی فراماسونری تبدیل شده است قاره ی امریکا را با آتلانتیس افلاطون مقایسه و آن را برای تاسیس یک جامعه ی ایدئال ماسونی مناسب دانسته بود.همین فرصت لازم را به دست امریکایی ها داد تا از تطابق آتلانتیس و آگارتا استفاده کنند چون اگر سرور جهان همان سرور امریکا باشد امریکا رهبر جهان خواهد بود.در این رابطه بخصوص قابل توجه بود که بومیان اصلی امریکا یعنی سرخپوستان به مانند تبتی ها از نژاد چینی-مغول بودند.بنابراین تلاش برای احیای فرهنگ قوم رو به انقراض سرخپوست آغاز شد.

افسانه های سرخپوستان از خودشان جالبتر بودند.مثلا چروکی ها میگفتند قبل از این که به سکونتگاهشان بیایند مردمانی با پوست آبی رنگ در آنجا میزیستند که چروکی ها آنها را کشتند.این پوست آبی یادآور خدایان آبی رنگ هند بود و سفیدها این آبی پوستان را همان آدمهای فضایی میدانستند.سفیدها حتی کوه شاستا قله ی مقدس سرخپوستان را با کوه meru که در اعتقادات هندو-بودایی مرکز جهان است مطابق میکردند.گفته میشود بیشترین بشقاب پرنده ها در اطراف کوه شاستا دیده میشوند.افسانه های نو امریکایی میگویند سنت جرمین (کابالیستی که طی چندصدسال چندبار در اروپا دیده شد!) به همراه همسر و پسرخدمتکارش در این کوه زندگی میکنند.این افسانه ها سنت جرمین را محرک اصلی فرانسیس بیکن و توماس هابز در اصرار بر تاسیس امریکا عنوان میکنند و معتقدند سنت جرمین رابط بین فضاییها و سیاستمداران امریکایی است.

در اواخر دهه ی 1930 نویسنده ای به نام "جان نیهاردی" با پسر "گوزن سیاه" فرزانه ی سرخپوست ملاقات کرد و بر اساس این مصاحبه ها کتاب "گوزن سیاه سخن میگوید" را منتشر کرد.این کتاب دربردارنده ی فلسفه ی سرخپوستان سیو دانسته و به سرعت محبوب شد و در اروپا به سفارش کارل گوستاو یونگ به آلمانی ترجمه شد.در همین اثنا عکسی از گوزن سیاه درآمد که او را با تسبیحی در دست در کنار یک دختربچه نشان میداد.اکثر افراد با دیدن این عکس به یاد تسبیح بودایی می افتند اما واقعیت این است که فرهنگ سیوها در زمان گوزن سیاه از مسیحیت کاتولیک تاثیر پذیرفته بود و تسبیح در بین مسیحیان کاتولیک رواج داشته است.

پذیرش آگارتا بودن امریکا به معنی استقبال از پاگانیسم است.از این رو مسیحیان مومن روایت سیاهی از موضوع دارند.به عقیده ی گروهی از آنها بانیان آگارتا خزنده سانهایی فضایی از سیاره ی زهره بودند که خود را به شکل انسان درآوردند و رهبرشان "مئیتریه"، «جن سرور اربابان شیطانی» بوده است.کسانی هم هستند که وجود آگارتا را میپذیرند ولی سرور جهان را کسی غیر از لوسیفر و مسیح میدانند.

به موازات امریکا، افسانه ی آگارتا در آلمان نازی هم مطرح شد.نازیها البته  از "مون سالواژ" محل نگهداری گرال (سنگ فلاسفه ی افسانه های اروپایی که با حجرالاسود مقایسه شده است) صحبت میکردند و معتقد بودند تمام مخالفان اروپایی جریان رایج یهودی-مسیحی، از گوت های پیرو آریانیسم(نوعی توحید مسیحی که عیسی را پسر خدا نمیدانست) تا کاتارهای مانوی مسلک، از آن آمده اند و بازمانده ی عقایدشان در قالب تفکر رزنکراتس(رز-صلیبی) احیا شده است.اما آنها این محل را در شمال میدانستند و نه در شرق.به هرحال وقتی هیتلر موضوع آگارتا را شنید توجهش جلب شد و تیمی را برای تحقیق به هیمالیا فرستاد.امروزه گروهی از نازی ها معتقدند هیتلر کشته نشده بلکه با صحنه سازی، آلمان را به مقصد شرق ترک گفته و باقی عمر را در شمبهلا گذرانده است.

امپراطوری مغول: بزرگترین امپراطوری تاریخ

سکه ی طلا با طرح چنگیزخان

چنگیزخان و دواین جانسون-اخیرا خبرهایی درباره ی شرکت جانسون در یک فیلم اکشن درباره ی کشف مقبره ی چنگیزخان شنیده میشود.

شیوا خدای نابودی که هندوها چنگیزخان را تجسد او میدانند

پرچم مغولستان که آرم خورشید و ماه هندی را در بالای نماد چینی یین و یانگ قرار داده است

تمبر امریکایی با طرح فرانسیس بیکن که در آن او روح راهنمای مهاجران(به امریکا) خوانده شده است.

طرح روی جلد کتاب "گوزن سیاه سخن میگوید"

گوزن سیاه با تسبیح

پیرزنان چینی با تسبیح

مریم مقدس در یک نقاشی اروپایی با تسبیحی در دست

 

 

شاید این مطلب هم برای شما جالب باشد:

تاج سیاه وقه(رابطه ی اساسین ها با سند2030)