درباره ی پیشگویی قدیمی حکومت یک زن بر آینده ی ایران
نویسنده: پویا جفاکش

خرابه ای در طالش گیلان با کاربرد نامعلوم. بومیان به آن "اسپی مزگت" میگویند که به معنی مسجد آسمانی بوده است.
اخیرا با دوستانم محسن و رامین قدم میزدم. محسن چیز عجیبی تعریف کرد. گفت که مادربزرگش تعریف میکرده که در حدود 70 سال پیش در روستایشان از توابع لاهیجان، کتابی بوده که در آن پیشگویی شده بود که بعد از شاه، یک «آخوند» حاکم ایران میشود و بعد از آخوند، زمام قدرت دست یک مرد بی عمامه می افتد؛ بعد از مرد بی عمامه، یک زن قدرت را به دست میگیرد و در زمان آن زن، کشور دچار قحطی ها و بدبختی های فراوان میشود و مردم دچار احساس ناامنی و اوقات تلخی مداوم هستند. بعدا آن کتاب را روحانی ده تصرف کرد و از آن زمان، کسی از سرنوشت آن خبری ندارد. وقتی که این را گفت، رامین گفت که شاید یک جورهایی راست باشد؛ میگویند یک پیشگویی قدیمی است که بعد از آخوندها یک زن حاکم ایران میشود و آن زن هم «نور پهلوی» دختر رضا پهلوی است. گفتم اینها را حتما دار و دسته ی رضا پهلوی و سلطنت طلبها درست کرده اند. رامین کمی فکر کرد و گفت: «آره. ولی ممکن نیست پیشگویی درباره ی حکومت آینده ی یک زن از قدیم وجود داشته و پهلوی ها آن را به نفع خودشان عوض کرده باشند؟» یک کمی فکر کردم و از محسن پرسیدم: «آن کتاب چطوری وارد روستای مادربزرگت شده بود؟» محسن جواب داد: «نمیدانم. ولی مادربزرگم تعریف میکند که گروهی پارچه فروش مدام از خارج به روستا می آمدند و به مردم پارچه میفروختند. ولی مردم به آنها پارچه فروش نمیگفتند، میگفتند "جهود ها". یعنی وقتی اینها می آمدند در روستا پخش میشد که "جهودها آمدند." جهودها در ازای پارچه از مردم، چیزهای قدیمی اعم از کاغذ قرآن قدیمی و اشیاء قدیمی و سکه ی قدیمی و خلاصه هر چیزی که به نظر مردم بی ارزش بود و جهودها به آن علاقه داشتند میگرفتند. با توجه به این علاقه ی آنها به عتیقه جات و چیزهای فرهنگی، بعید نیست آنها کتاب را به روستا داده باشند.» رامین پرسید: «یهودی ها این چیزها به چه دردشان میخورد؟» گفتم: «یهودی ها بزرگترین سمساری ها و عتیقه فروشی های قدیمی را اداره میکردند و اکثر این بنگاه ها در اراتباط مرتب با مستشرقین و جریان های سیاسی غربی بود. آنها از روی این عتیقه ها متوجه میشدند که چه چیزهایی برای مردم جالب یا باارزش است و از روی آنها برای حکومت بر ملل تحت سلطه برنامه ریزی میکردند. ضمنا این جمع آوری به از بین رفتن منابع فرهنگ واقعی و جانشین کردن آن با فرهنگ وارداتی کمک میکرد.» رامین گفت: «اینجوری بیشتر با عقل جور درمی آید. چون نمیتوانم باور کنم آدم های پولدار، به مسائل فرهنگی قدیمی که عمدتا آمیخته به اعتقادات دینیند باور داشته باشند.» اما محسن گفت شک دارد آدم پولدار واقعا بتواند آنقدر بی دغدغه باشد که بی نیاز از ماوراء الطبیعه شود. او داستان مردی را مثال زد که میشناسد. این مرد که اکنون 55 سال دارد، قبلا در تجارت سونی اریکسون بوده و الان اینقدر پول دارد که میتواند تا دم مرگ خوش بگذراند؛ زن و فرزندی هم ندارد که نگران اعمال آنها باشد؛ اما خودش برای خودش دغدغه درست میکند. مثلا اگر کسی او را بعد از یک ملاقات ترک کند، پیش همه میگوید: «این چرا اینطوری خداحافظی کرد؟ منظورش چه بود؟» و اگر تا هفته ی دیگر، هیچ واقعه ی مشکوک دیگری رخ ندهد، یک هفته ی کامل درباره ی نیات شوم احتمالی آن شخص خیالپردازی های عجیب میکند. با این حال، بدون دیگران هم نمیتواند بماند و از تنهایی میترسد. چون همه اش توی سرش صداهایی میشنود و فکر میکند وقتی تنها است، ارواح و اجنه اطرافش میچرخند.
این حرف، نکته ی جالبی را به ذهنم میرساند و آن این که کابالا یا عرفان یهود، فقط یک سوء استفاده ی مادیگرایانه از باورهای معنوی مردم نیست بلکه تلاشی مادیگرایانه برای فرونشاندن نگرانی های فراطبیعی جامعه ی ثروتمندان نیز هست. به نظرم این تا حدی در تاریخ یهود هم منعکس شده است.
همانطورکه میدانیم، جهانی شدن عقاید یهود با پیدایش مسیحیت یهودی تبار شروع شد که الگوی مقدس ادعاییش مصلوب شدن عیسی مسیح در زمان هرود پادشاه نبطی تبار یهودی منطقه ی یهودیه بود. هرود عضو خاندان سلطنتی ادوم بود و ادوم بر یهودیه میکرد. حاکمان ادوم، اعراب نبطی بودند که به تجارت در منطقه ی وسیعی بین چین و افریقای سیاه میپرداختند و یکی از مهمترین چیزهایی که تجارتش در ید کامل آنها بود گیاهان معطری بود که تنها در بیابان های مجاور نبطیه در منطقه ی جنوب شام و شمال غربی عربستان سعودی میروییدند و در تشییع جنازه ی مردگان کاربرد داشتند. ازآنرو که تجارت نبطیان به اعتقادات ماوراء الطبیعی مردم درباره ی زندگی پس از مرگ مردگانشان بستگی داشت آنان بسیار به تحکیم و گسترش اعتقادات مردم درباره ی زندگی پس از مرگ و جهان دیگری غیر از جهان ما میپرداختند. نبطیان به معابد، "مزگت" میگفتند. این کلمه نه فقط عنوان معابد زرتشتیان است، بلکه ریشه ی لغت "مسجد" برای معابد مسلمانان نیز هست. "مزگت" به معنی محل "زگت" یا "زکات" است و زکاتو در آشوری به معنی تصفیه، پاک شدن و خلوص یافتن است، چیزی که یک مذهب معنوی از روی آوردن مردم به خداوند انتظار دارد. البته "مسجد" در عربی را به معنی محل "سجده" میخوانند که حالتی از نماز است. در این مورد، باید توجه کرد که سجده نیازمند سرنگون شدن نمازگزار است و زگت هم ظاهرا با لغت "سقط" که ریشه ی سقوط است ارتباط دارد. منظور این است که انسان با صدمه خوردن از زمین به نشانه ی جهان مادی، متوجه ارزش جهان معنوی میشود و سعی در خالص سازی خود میکند. کلمه ی زکات همچنین با کلمه ی آشوری دیگر "سیخات" به معنی به سیخ کشیدن یا میخکوب کردن مرتبط است. این لغت مرتبط با "شاخ" است که هم نام عضو سخت تیزی در سر حیوانات است و هم نام شاخه ی درخت. سیخ و میخ نیز هم مثل شاخ حیوانات تیزند و هم مثل شاخه ی درخت برای آویزان کردن چیزها به کار میروند. ظاهرا مصلوب شدن مسیح با به میخ کشیده شدن او به صلیب که یک نماد الهی است و البته سقط شدن موقت او با این اتفاق، تمثالی از معنی عبادت است. ولی در مسیحیت یهودی تبار، این به یک اتفاق منحصربفرد در «تاریخ» تبدیل شده و ظاهرا میخواهد از تکرار آن در تمام مردم جلوگیری کند. این در حکم شورش یهودیه علیه ادوم است و میتوان آن را تعبیر به شورش مادیگرایی علیه اعتقاد به جهان دیگر دانست. یهودیان نیز تاجر بودند، اما تجاری که اجازه نمیدادند نگرانی های مردم درباره ی مجازات گناهانشان در جهان دیگر، مانع تجارت و پول درآوردن با گناهان مردم شود. با این حال، به ادعای برخی مناسک کابالایی قرن 19، مردم فقط بعد از قرن 12 آنقدر مادی شدند که ناخواسته شرایط رشد و قدرت گیری تجارت یهودی را فراهم کنند. چون در این زمان، تغییرات آب و هوایی ای رخ داد که مغناطیس بلورهای آب در درون بدن انسان را تغییر داد و واحد ارتباطی مکعب شکل بلورها تبدیل به یک ارتباط الکتریکی دوگانه یا باطری مانند شد که آدم ها را به مرض دچاری به ثنویت خوب و بد مینمود. جادوگران آتلانت، سعی نمودند تا با ایجاد وسایل جادویی موسوم به کریستال های آتش، به جریان انرژی مثبت در جوامع کمک کنند. اما فرزندان بلیعال که یهودیان دنباله رو آنها بودند آتلانت ها را تحت تعقیب قرار دادند و جریان آنها را منقطع نمودند. در رم، خاندان بورجیا وابسته به فرزندان بلیعال، تمام کریستال های آتش را جمع آوری و در واتیکان مهر و موم کردند. بعدها کابالیست های وفادار به فرزندان بلیعال، از توسعه ی جهانبینی ارسطویی، نوعی فیزیک وفادار به بلیعالی ها پدید آوردند و با امضای آیزاک نیوتن (یعنی اسحاق، واحد اندازه گیری جدید) منتشر نمودند و همزمان، کریستال های آتش نیز در جهت توسعه ی دانش الکترومغناطیسی و تایید فیزیک نیوتنی توسط آن به کار گرفته شد. اینها توضیح جادویی رشد صنعت و تمدن و الکترونیک در اروپا و امریکای قرن 19 هستند. در توضیح فرزندان بلیعال آمده که آنها به سبب جمود و یکنواختی که بر جهان حاکم کردند، همه چیز را به جنگ اشکال و ظواهر خلاصه کردند و اقدام به بناهای سنگی عظیم از گذشته تا هنوز نمودند چون آنها شکل داشتن جسم جامد سنگی را مقابل سیالیت آب قرار میدادند و البته این بلورهای آب بودند که مدت ها مزاحم تجارت آنها بودند. این درحالیست که همانطور که یخ از جامد شدن آب به وجود می آید، هیولای آب هم منشا هیولای زمین تلقی میشد و هر دو آنها در ابتدا برابر با تهاموت اژدهای مادینه ی لجه بوده اند. اژدهای دریایی هنوز بیشتر با دنیای دیگر ارتباط دارد و در نقاشی های قرون وسطایی مسیحی، در حال بلعیدن گناهکاران تصویر میشود. رودررویی این دو شکل مختلف اژدها به طلسم تصویر یک مار مقابل یک اژدهای اسب مانند بالدار انجامیده که از روی اسب دریایی تخیل شده است. اسب دریایی را در یونانی هیپوکامپوس مینامند که به معنی هیولای اسب است. اسب دریایی یک ماهی است که سرش شبیه اسب است و باله هایی شبیه بال پرندگان دارد بطوریکه به نظر میرسد یک ماهی است که درحال تبدیل شدن به جانوران خشکی و دریا است. در مقابل، مار در جاده ها و تپه های جاده مانند چون تپه ی مار اوهایو و تپه های مشابهش در بریتانیا و جاهای دیگر انعکاس می یابد. بیشتر مراکز اصلی تجاری، بنادر کنار دریا بودند و جاده ها از آنها منشا میگرفتند. بنابراین سیالیت مار از اژدهای دریایی می آمد. اسب دریایی به کمک باله اش که به بال های پرندگان تشبیه میشود در آب حرکت میکرد و مار هم بال اژدهای دریایی را میخورد همانطورکه جاده ی تجاری از تغذیه ی حرکت در دریا به حرکت می افتاد. اما این تشبیه میتوانست به این معنی باشد که جادوی سیالیت آب هم بر مردم کرانه ی دریا تاثیر میگذارد و آنها را از جمود درمی آورد و نسبت به وضع موجود ناراضی میکند. نواحی ای مثل نوار غزه که منطقه ای محاصره شده در کنار دریا است میتوانند کلی روح نارضایتی از دریا دریافت کنند. تردیدی وجود ندارد که جدا شدن حماس از فتح و تصرف نوار غزه توسط آن کمک بزرگی به دولت اسرائیل در مانع تراشی برای تشکیل دولت عرب در فلسطین بوده و به نظر برخی اسرائیل به ایجاد حماس کمک کرده است. اما حمله ی بی سابقه ی اخیر اسرائیل به غزه بعضی را بر آن داشته که تصور کنند اسرائیل، تحت تاثیر جادوگرانش، نه از حماس بلکه از روح غزه نگران است و میخواهد مردم آنجا را از کنار دریا حتی الممکن تخلیه کند. این شایعات معمولا در امریکا ظهور میکنند و یک دلیل آن هم وضعیت جغرافیایی خاص امریکا است که رودررویی اژدهای دریایی و مار را در خود بومی میکند. امریکا مقصد گردبادهای دریایی موسوم به هاریکان است که ازافریقا و از طریق اقیانوس اطلس به امریکا میرسند و تصور میرود پس از آن با پیشرفت در خشکی تبدیل به تورنادو یا گردباد زمینی میشوند. گردبادها درست مثل یک مار به هم پیچنده هستند ضمن این که درونشان خالی و پر از هوا است. کلمه ی عربی برای هرج و مرج آب و هوایی، «طوفان» بوده که شبیه نام تایفون هیولای ضد نظم در اساطیر یونانی-مصری است. تایفون یا طوفان، از "تف" به معنی رطوبت می آید و کلماتی مشابه به اشیا و افرادی کنایه میزنند که مثل گردباد پرهیاهو ولی از درون توخالیند. لغت آلمانی "داف" DUFF به معنی چیزی بی کیفیت جزو این همخانواده ها است. در انگلیسی بریتانیایی این لغت به معنی متظاهر و آدمی است که ظاهر و باطنش با هم نمیخواند. در انگلیسی استرالیایی این لغت مفهوم فریبکار و دزد را پیدا کرده است. با این حال، از سال 2003 به این سو، این لغت بیشتر به سمت تعبیر شدن به زنانی که به دلیل عمل های جراحی و آرایش غلیظ، ظاهر غیرواقعی به خود داده اند به کار رفته و معنی زن خودنما را هم پیدا کرده است. کلمه ی داف مرتبط با DEAF به معنی توخالی نیز هست که معنای ثانویه ی مرتبط با آن، زن نازا است. DUB به معنی ناشنوا درابتدا به معنی کسی به کار میرفته که عمدا نمیخواهد حقیقت را بشنود. این لغت مرتبط با DUMB و STAMB به معانی احمق و خر است. STUPID یعنی کسی که کار احمق ها را انجام داده است. به طرز شگفت انگیزی این لغات مرتبط با temper یا temple به معنی اصلی احمق کننده هست که هم به معبد مذهبی ازجمله معبد یهود گفته میشوند و هم به طویله.:
D(102): chronologia.org
کلمه ی تفنوت که فرم مادینه ی نام تایفون به نظر میرسد، اسم مناسبی برای یکی از مدل های مادینه ی هیولا است. او همسر شو خدای شیر شکل مصری است. زمانی که شو به شکل یک شیر نر است، تفنوت به شکل یک شیر ماده است. زمانی که شو به شکل یک مرد است، تفنوت به شکل یک زن است. زمانی که شو عصبانی است، تفنوت هم عصبانی است. به دلیل همین مقلد بودن از همسر، گاهی تفنوت، یک زن با سر یک شیر نر تصویر میشود. این تصویر، متعلق به سخمت یا چشم رع الهه ی دیگر مصری نیز هست. سخمت یک خدای خورشیدی و منعکس کننده ی اوج قدرت خورشید در انقلاب تابستانی است. او ضمنا الهه ای بسیار وحشی و خرابکار است. بر اساس ارتباط سخمت با اوج خورشید در طول سال، تفنوت هم منعکس کننده ی خورشید ظهر در وسط آسمان در طی روز است، در نسبت با شوهرش که با طلوع و غروب ارتباط دارد، چون شو خدای افق ها به نشانه ی وصل شدن آسمان و زمین است. چهار ستونی که در چهار گوشه ی جهان، آسمان را بالای زمین نگه میدارند دست ها و پاهای شویند و شو با سرش خورشید را در آسمان جابجا میکند. بدین ترتیب، شو معادل اطلس غول نگهدارنده ی آسمان در اساطیر یونانی است. او همچنین معادل هرکول خدای پوست شیر پوش است که مطابق یک داستان، مدتی آسمان را به جای اطلس بالای سر خود نگه داشت. هرکول به عنوان یک انسان شیرمانند منعکس کننده ی تصویر دیگر شو به عنوان یک موجود نیم انسان-نیم حیوان است که با میمون تطبیق میشود. شو پسر آتوم رع خدای خورشید است و رع در مقام آتوم یا خدای خالق معادل پتاح دیگر خدای مصری است. فرزندان پتاح، پیگمی ها یا انسان های کوتوله ی حیوان مانندی بودند که یادآور میمون ها هستند. شو در تصویر شدن به شکل یک شیر که جانوری درنده و جنگاور است، "پسران خرابی" را در هرموپولیس شکست میدهد تا پدرش رع وارد آنجا شود. هرموپولیس محل پرستش 7 خدای موکل وقوع پاییز و دوران زوال خورشید هستند و کار شو در موقعیت فصل ها معادل کار روزانه ی او یعنی تصرف افق شرق در صبحگاه برای طلوع خورشید است.:
“creation records discovered in egypt”: George saint clair : strand press: 1898: P145-154
اگر شو را لحظه ی طلوع یک روز بدانیم و به یک مرد آسمانی تشبیه کنیم، او میتواند نماد یک انقلاب به نام نور دانش باشد که به دوران تاریکی حکومت ستمگر پیشین خاتمه میدهد؛ مثل همان انقلابی که انتظار میرفت به مارضایتی های ناشی از حکومت شاه در ایران خاتمه خواهد داد. همانطور که نقطه ی اوج این روز دوران سخمت الهه ی نابودگر است، نقطه ی اوج تمدن یک کشور بعد از انقلاب هم حکومت یک زن خواهد بود، اما دوران این زن، با دوران خرابی گسترده ای همراه خواهد بود که انعکاس ویرانگری سخمت است و با افول خورشید به سمت غروب پس از اوج خود مرتبط است. اما لازم نیست انتظار داشته باشیم حتما یک فرد انسانی در مقام این زن ظاهر شود وقتی که متوجه شده ایم تمام این گونه پیشبینی ها منعکس کننده ی چرخه های رفت و آمد خدایانند و به جای کشور با کل زمین طرفیم. شوی نیمه حیوان وظیفه دارد تا دوران شکوه پدر آسمانیش را فراهم کند. دوره ی مدرن هم با توسل به داروینیسمی پیش آمده که میگوید انسان یک حیوان و اصلا یک میمون است و در جای شو قرار دارد. مدرنیته هنوز محصول مذهبی الهی به جای آتوم رع است و نوعی انگیزه در او برای فراهم کردن عصر معنویت یا روز خدا در او هست. چیزی که حتی در ثروتمندان دارای مشی داروینی مثل آن مردی که دوستم تعریف میکرد هم محرک عواطف ناخوشایند میشود.







































